توكل و نقش اسباب طبيعي
به نظر مي رسد كه برخي باورها و اعتقادات با واقعيات هستي تناسب ندارند و نوعي تناقص و تضاد ميان آن چه هست و آن چه باور ذهن و نگرش و گرايش آدمي را سامان مي دهد يافت مي شود.
البته برخي اين تضادها و تناقض ها توهم است و به سبب عدم تسلط شخص به موضوع و يا موضوعات پديدار مي گردد و برخي ديگر نيز به سبب آن است كه موضوعات در مجموعه خويش به درستي قرار داده نمي شود؛ زيرا باورهاي ديني كه از منبع وحي و حكمت و علم فرو فرستاده شده نمي تواند متناقض يا متضاد باشد. بنابراين ضروري است تا در يك مجموعه و شبكه ديده شود. نمونه باورها و گزاره هاي ايماني را مي توان به قطعات پازل تشبيه كرد كه هر قطعه گاهي نه تنها معنا و مفهوم درست و كاملي ندارد، بلكه بسيار زشت و نامناسب مي نمايد. اما همين قطعات بظاهر ناجور و نامتناسب هنگامي كه در كنار هم به درستي قرار گيرند و تحليل گردند آن گاه است كه تصوري درست و كامل آفريده مي شود كه همگان را به شگفتي وا مي دارد.
از امور و مسايلي كه به نظر مي رسد در حوزه تناقض ها و تضادها قرار مي گيرد، مسئله توكل و نقش اسباب طبيعي است. نويسنده در اين نوشتار بر آن است تا با بازخواني و تحليل و تبيين مسئله توكل و اسباب طبيعي در زندگي فردي و جمعي، ارتباط آن دو را تشريح كند و نقش هر يك را براساس آيات و آموزه هاي قرآني تبيين نمايد.
لطفا برای ادامه ، به ادامه مطلب بروید !!!!!!!
موضوعات مرتبط: مقالات و مطالب مذهبی ، آیات و روایت و احادیث ، سخنان بزرگان ، اجتماعی
برچسبها: توكل و نقش اسباب طبيعي , توکل به خدا , مقالات , احادیث وروایات
ادامه مطلب
توكل تكيه گاهی برای اهل دل
انسان در زندگي خويش هرگامش متزلزل تر از آن است كه خود بخواهد و بتواند بيانديشد و يا بپندارد. از زماني كه خود را مي يابد و با خود آشنا مي شود مرگ را همانند هر تغيير و دگرگوني بنيان افكن ديگري مي يابد كه حضوري دايم دارد. از اين رو برخي گفته اند كه همواره بايد پرسيد چه مانده است نه اين كه چه گذشته است؟ به اين معنا كه بايد از آن چه مانده پرسيد نه از زندگي اي كه گذشته است. برخي ديگر بر اين باورند كه زندگي با مرگ متولد مي شود و جان مي گيرد ؛ چون هر زندگي در درون خود مرگ را مي پرواند و هردم آن بازدم مرگ است. البته شايد اين تصور و تصويري تند و نگاهي بدبينانه باشد ولي ترسيم درستي از حقيقت و بازنمايي دقيق و راستي از واقع است. در اين تصور و تصوير نانمايي ميان ذهن و واقع رخ ننموده است بلكه بازنمايي دقيق ذهن از وضعيت موجود بشر و بيان كننده درست مفهوم زندگي است. زندگي به حقيقت و راستي آميخته اي از شدن و مرگ است. مگر نه اين است كه حركت جوهري و بيروني انسان همواره به معنا و مفهوم شدن است و مگر نه اين است كه مرگ يعني گام بلند شدن ؛ به اين معنا كه ما در هر حركتي در حال شدن هستيم و چه بخواهيم و چه نخواهيم اين بود ما با شدن دايمي دروني و بيروني همراه است. شدن نيز تغيير و دگرگوني است كه رخ مي دهد و آدمي را گريزي از آن نيست. جهان به گونه اي آفريده شده است كه همه چيز آن از دايره ثبات بيرون باشد و تغيير و دگرگوني جزو ذات آن قرار داده شده است. از اين رو جهان بي تغيير و شدن معنا و مفهومي ندارد. اگر اين شدن ها نبود هر گز چيزي به كمال نمي رسيد و هيچ قوه اي به فعليت در نمي آمد. از اين رو شدن به عنوان اقتضايي كمالي جهان و آفريده هاي آن امري اجتناب ناپذيراست. هر شدني به معنا و مفهوم مرگ است ؛ زيرا آن چه بود نيست مي شود و چيزي ديگري ايجاد و جانشين و جايگزين آن مي گردد. در اين مبان سخن از امرثابت و متغير و رابطه ثابت و متغير مساله فلاسفه و فرزانگان است كه به نظر مي رسد كه تاكنون پاسخ درست و راستي نيافته اند و دغدغه ايشان شده است. شايد اين ثبوت مانند هر امر ديگري در اين دنيا نسبي و داراي مراتب باشد. از اين رو حتي آن امر ثابت در اين دنيا به گونه اي متغير است ولي بسيار آرام و كند اين شدن را انجام مي دهد و مي پذيرد به گونه اي كه محسوس ما نيست و كسي آن را در حال شدن نمي يابد در حالي كه به گفته صدرايي حركت جوهري حتي آن امر ثابت را از شدن بيرون نمي راند و استثنا نمي سازد. و اينك دغدغه بزرگ تر ميان اين همه شدن ها و ثابت قديم و ازلي و رابطه ميان آن دو كه پرسش بزرگاني بوده است كه خواهان حل آن از سوي صاحب الامر (عج) شدند و اين حكايت ديروز و امروز و فرداي ماست و دغدغه فرزانگان .
لطفا برای ادامه ، روی ادامه مطلب کلیک کنید!!!!!
موضوعات مرتبط: مقالات و مطالب مذهبی ، سخنان بزرگان ، اجتماعی
برچسبها: توكل تكيه گاهی برای اهل دل , مقالات , احادیث وروایات , توکل به خدا
ادامه مطلب